خسته .....

ساخت وبلاگ
نمیدونم چرا دیگه نمی نوسم بیشتر این روزای تعطیلاتم خسته م و یا فیلم می بینم یا الکی دراز کشیدم

فکر میکردم کلی کتاب میخونم ولی اصن کتابا دست نخورده موندن

فیلما هم الکی می بینم جذابیت خاصی ندارن واسم ...

خلاصه که الکی میگذره ... شنبه دیگه کلاسا شروع میشن البته به روایتی ... اما دوست دارم برم ....

لااقل نتیجه ی علوم پایه زودتر معلوم شه ... یکمی استرس شو دارم و....

همه ی خریدامو کردم ....

دو روز پیشم با پدر رفتم خرید خیلی عالللی بود! حیف که حوصله ندارم الان جزییاتو بگم ....

اقا جون مریضه یعنی پاش مث فریدا گانرگن گرفته و یک انگشتش قطع شده و فردا هم یکی دیگه ش قطع میشه ...

یکمی میترسم از دیابت ... امروز آزمایش دادم .... هی م میگم نکنه مبتلا باشم  ...

حس خوبی نیست نمیخوام مریض بشم اصن دلم میخواد خون اشام شم که مریض نشم کلا ...

یه حسای درهم برهم دارم .....

با کیمیا حرف میزنم ولی حوصله شو ندارم توقعاتش و توجه خواستناش داغوونه!

نمیدونم یه جورایی دلم دوس پسر میخواد یکمی

شایدم دلم یه فیلم خوب میخواد

یا دلم میخواد فریجاب یکمی بهم توجه کنه این چندروزه همش سرش شلوغه ...

ولی من کلی حرف دارم باش و اون وقت نداره ...

کلی چیزا هست که بگم اما حس نوشتن هم ندارم درست حسابی ...

فکنم فقط خسته م

برم سنندج درست میشه احتمالا! اما البته حوصله دانشگاه هم ندارم خیلی .... یعنی دلمم نمیخواد برم و اینا ... حس دل تنگی م دارم ....

حسام دیوونه شدن .....

یکی بیاد بام دوس شه .... خسته م تنوع میخوام !!!

روزهای رنگی من...
ما را در سایت روزهای رنگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mycolordaysssa بازدید : 145 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 2:23