دوست انرژی بخشم :)

ساخت وبلاگ
همونطور که ظهر گفتم دلم میخواست باهاش حرف بزنم ، و حدس زدم اینترنت نداشته این مدت که جوابمو نداده!

اخه فقط چندتا مسیج تلگرامی داده بودم من ...

خودش زنگ زد عصری ، من متوجه نشده بودم، بعد من زنگ زدم بعد اون متوجه نشد ....

یکمی تماس رو تماس تا اینکه گفت فرداست امتحانت ؟ گفتم نه پسفردا میخندیدا باورش نمیشد!

شنبه بودن امتحام جامع کمی عجیبه!!! اما خوبه یه روزم یه روزه ...

هیچی دیگه یکمی حرف زدیم خیلی عادی و حتی خوب هم بودیم ...

میگم باز تنها شدی ؟ میگه اره باز شروع شد ! میگه داری چیکار میکنی ؟ گفتم درس میخونم ... گفت کاش درس میخوندم بازم! خیلی راحتتره! کار خیلی سخته! اونجا استادت هست و کلی امکانات اینجا فقط خودتی و خودت!!!

برام از کارش تعریف کرد ، یعنی باید بگم از مشکلاتی که توی کار پیش روی من هم خواهد بود! میگفت دام کوچک کار کن خیلی راحتتره !

حرفاش خیلی خوب بود و حرف زدن باهاش انرژی دهنده!

دوست دارم همه شو بگم ولی سوالایی که باید بخونم منتظرمن ....

بهم میگه تقلب نده زیاد ! چونکه بخوای تقلب بدی ضرر میکنی تعداد درستایی که اونا شانسی زده باشن ممکنه بره بالا و این تاثیر بد داره رو میانگین کل یهو بایکی دوتا اختلاف به ضرر خودته!

راستم میگفت! :دی ولی نکته ش اینجاست که گفتم انقدر به من مطمئنی ؟ میگه آره همینقدر!

گفت تو درس که 100 درصد مطمئنم ! تو کار فقط یه خورده نگرانم اونم دام کوچک کار کن از پسش برمیای اما دام بزرگ و این مشکلاتی که برامن پیش اومده اینجور شرایطی سخته! خودشم اینحاشو می خندید :دی

راستم میگفت داستانه سختی بود ! منکه میگفتم اگه من بودم وسط جراحی میذاشتم میرفتم !!!! :دی

شایدم میزدم زیر گریه ! همش میگفتم چجوری کیسی رو که ندیده بودی تاحالا اوکی کردی!

اخرسر میگم برام دعا کن میگه توام برا من دعا کن! ولی منکه میگفتم هیچیش نمیشه کیس ت خوبه!

بهم خیلی اعتماد به نفس داد میگفت چیزی نیست این امتحان ! و خدایی هم حرفاش رو من خیلی تاثیر داره یاد شب امتحان نماتود میفتم که تا زنگ زد فهمید من استرس دارم تا گفتم الو گفت چته ؟ هولی ؟ گفتم استرس...! گفت با الو که میگی من میدونم چته من تورو از مادرت بیشتر میشناسم ! خدایی خوبه ادم دوستای نزدیک داشته باشه که بشناسنش که بدونن باید بهش چی بگن و نیاز نباشه ازت بپرسن چیکار کنن فقط خودشون بدونن ....

حس خوب دارم ! در مورد امتحانم انرژِی گرفتم ! اون امتحان نماتود که گفتم رو 17.25 شدم! اینو هم حس میکنم خوب میشه ...

وقتی براش توضیح میدادم که بچه ها چجورین میگفت از این اسکلا تقلب نگیر میدونم چجورین! میگفت اینا میفتن :دی

وای خیلی اعتماد بهم میداد! حس خوب دارم ... خداروشکر

امیدوارم امتحانم مث حسم خوب باشه .... :)

برم سر تستا!

بعدا میام ازاین تافن طولانی مفصل تر میگم الان وقتشو ندارم ! :)

منشا این حس آرامش خوب میتونه مربوط به اینم باشه که درسته که گفت داری چیکار میکنی ؟ گفتم درس میخونم گفت خوشبحال اون روزا که درس میخوندم! :) میگفت درس خوندن آسون تر بود تا کار! اما واقعا ارامشی که الان داره و استرس ها و نگرانی هاش از تموم شدن درسا و دفاع و همه چی تا پیدا کردن کار تموم شده و تو یک مرحله جدیدیه که ارامشش بیشتراز دانشجوییه و من این مرحله شو بیشتر دوس دارم مهربون تر به نظر میرسه ....!

 

پ.ن : فقط چندروز نت نداشتی و من یک پست از اون ادم سانسور شده نوشتم!

واقعا به توجهت نیاز دارم ! اونیکه میخوام تویی نه اون! یه وقتایی حس میکنم دلم براش میسوزه یا باید براش یه کاری کنم ! اما خب چیکارکنم من همه ی حواسم پیش توئه چیزیش نمونده که بدم به اون و اینکه اون حال منو خوب نمیکنه .... فقط تویی که حرف زدن باهات برام انرژی بخشه فقط تویی که اینهمه دلم برات تنگ میشه .....

 

روزهای رنگی من...
ما را در سایت روزهای رنگی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mycolordaysssa بازدید : 130 تاريخ : پنجشنبه 18 شهريور 1395 ساعت: 19:22